روزی یک اسکاتلندی بسیارنگران ومضطرب به نظرمی رسید علت راازاو پرسیدند جواب دادبنزین گران شده است گفتندولی تو که ماشین نداری گفت ماشین ندارم فندک که دارم
خسیسی به مجلس ختم رفیقش رفت وبه وابستگان مرده گفت ناراحت نباشید خداباصابران است دنیا به احدی وفا نکرده است شما ببینید آن ثروت قارون چه شد حاتم طائی کجارفت فرعون وهامان وشداد وامثالهم کجارفتند 1000تومانی که من به پدر مرحو متان دادم می خواستم کجارفت
خسیسی روبه زنش کردوگفت امروز جان یک نفرراازمرگ حتمی نجات دادم زن باتعجب گفت ازتو بعیده خسیس گفت باورکن گدایی به من گفت اگه به من هزارتومان بدی ازخوشی میمرم من هم به او پول ندادم تا نمیرد
هشت نفراسکاتلندی واردرستورانی شدند گارسون جلو آمد وپرسید آقایان برای نهارچی میل دارید یکی از آنها گفت لطفا یک بشقاب سوپ با هشت قاشق بیاورید
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |