مردخسیس نامه ای با این شرح برای پسر نوشت فرزندعزیزم نامه ات بدستم رسید نوشته بودی 10000تومان پول لازم داری پولی راکه خواسته ای برایت فرستادم ولی ازفردتحصیل کرده ای مثل تو تعجب میکنم که هنوز نمی داند 1000تومان سه صفرداردنه چهارصفر
چهارنفراسکاتلندی باهم گفتگومیکردند یکی پرسید شما با تیغ های کهنه چکارمیکنیددومی جواب داد 36تاازآنها میدهم ویک تیغ نومیگیرم سومی گفت من هرگز این تیغ ها رادور نما ندازم همه رابادقت نگه میدارم برای تراشیدن مداد وکارهای دیگرازآن استفاده میکنم چهارمی با تعجب گفت من اصلا این حرفها رانمی فهمم مگر تیغ هم کهنه میشود
یه بارپسری ازپدرخسیسش 10000تومان خواست پدرگفت چی نه هزارتومان هشت هزاررومیخوای چی کار توهفت هزارهم زیادته چه برسه به شش هزار بابام به من پنج هزارنداده که حالا من به توچهارهزار بدم حالاسه هزارومی خوای چکاردوهزار کافیه بیا این هزار تومانو بگیر پسره میشماره می بینه 500تومنه
ازخسیسی پرسیدندتودردنیا چه آرزویی داری گفت آرزودارم کچل شوم ودیگر پول سلمانی ندهم
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |